English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4321 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
drop height U ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude U ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
altitude U ارتفاع هواپیما
altitudes U ارتفاع هواپیما
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
barometric altitude U ارتفاع بارومتری هواپیما
stato scope U ارتفاع سنج هواپیما
altitude circle U صفحه ارتفاع سنج هواپیما
cruising altitude U ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
absolute altimeter U دستگاه ارتفاع سنج هواپیما
negative altitude U ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
calibrated altitude U ارتفاع تنظیم شده هواپیما
ceilings U ارتفاع هواپیما یا ابر از سطح زمین
ceiling U ارتفاع هواپیما یا ابر از سطح زمین
staff gauge U اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
exmeridian altitude U ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
radar altitude U ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
best angle of climb airspeed U سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
sextant U وسیله اندازه گیری ارتفاع ستارگان مسافت سنج دریایی
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
z scale U نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
vertical control U کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
datum plane U سطح مبنای ارتفاع
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
hydrographic datum U سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
altitude datum U سطح مبنای ارتفاع سنجی
vertical scale U عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
barometric altimeter U ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
flare dud U گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
safe altitude U ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
to take the a U بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
low altitude U ارتفاع کم ارتفاع پست
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
low airburst U ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
ramps U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramp U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
depth U ارتفاع
elevations U ارتفاع
height U ارتفاع
altitudes U ارتفاع
depths U ارتفاع
low-rise U کم ارتفاع
attack altitude U ارتفاع تک
x height U ارتفاع x
low level U در ارتفاع کم
apparent celestiallatitude U ارتفاع
apothem U ارتفاع
elevation U ارتفاع
line height U ارتفاع خط
low U کم ارتفاع کم
sawed off U کم ارتفاع
heights U ارتفاع
contour lines U خط هم ارتفاع
altitude U ارتفاع
optimum height U ارتفاع مطلوب
hauteur U ارتفاع غرور
cam throw U ارتفاع بادامک
jump altitude U ارتفاع پرش
rise U ارتفاع پله
critical altitude U ارتفاع بحرانی
cruising altitude U ارتفاع پرواز
rises U ارتفاع پله
computed altitude U ارتفاع محسوب
cam throw U ارتفاع منحنی
optimum height U حداکثر ارتفاع
ceiling U ارتفاع ابر
height adjustment میزان ارتفاع
hypsometer U ارتفاع سنج
head U ارتفاع فشاری
bankful U ارتفاع لبریزی
barometric U ارتفاع سنجی
quadrat U ارتفاع سنج
levelling U ارتفاع یابی
ceilings U ارتفاع ابر
percolation head U ارتفاع نفوذ
pressure head U ارتفاع فشار
bombing height U ارتفاع بمباران
hypsometer U ارتفاع پیما
critical height U ارتفاع بحرانی
safe altitude U ارتفاع امن
suction lift U ارتفاع مکش
altimeters U ارتفاع سنج
superelevation U ارتفاع زیاد
take a sight U ارتفاع گرفتن
altimeter U ارتفاع یاب
absolute altitude U ارتفاع مطلق
studding U ارتفاع اتاق
barometers U ارتفاع سنج
barometer U ارتفاع سنج
altimeters U ارتفاع یاب
humblest U بدون ارتفاع
humble U بدون ارتفاع
riser U ارتفاع پله
headroom U ارتفاع ساختمان
levels U سطح ارتفاع
high jump U پرش ارتفاع
observed altitude U ارتفاع حقیقی
flyby U پرواز در ارتفاع کم
altitude sickness U ناخوشی ارتفاع
vertical interval U اختلاف ارتفاع
low cloud U ابرهای کم ارتفاع
astro altitude U ارتفاع نجومی
net head U ارتفاع موثر
levelled U سطح ارتفاع
leveled U سطح ارتفاع
total suction head U ارتفاع کل مکشی
flypasts U پرواز در ارتفاع کم
flypast U پرواز در ارتفاع کم
flybys U پرواز در ارتفاع کم
altimeter U ارتفاع سنج
level U سطح ارتفاع
low altitude U ارتفاع پایین
height of fill U ارتفاع خاکریز
height of centers U ارتفاع مرکز
drop altitude U ارتفاع پرش
height of rise U ارتفاع ابگیر
head pressure U ارتفاع فشاری
high altitude U ارتفاع زیاد
drop altitude U ارتفاع بارریزی
flange depth U ارتفاع لبه
height of rise U ارتفاع برجستگی
high altitude U از ارتفاع زیاد
height of site U ارتفاع ایستگاه
depth of tooth U ارتفاع دندانه
height clearance U ارتفاع مجاز
effective depth U ارتفاع مفید
height of site U ارتفاع پایگاه
height of eye U ارتفاع راصد
effective length of strut U ارتفاع کمانش
height overall U ارتفاع ساختمان
discharge head U ارتفاع تخلیه
height of burst U ارتفاع ترکش
hight of burst U ارتفاع ترکش
depth of abutting gap faces U ارتفاع شکاف
elevator gear U گردونه در ارتفاع
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
ceilometer U ارتفاع سنج ابر
elevating mechanism U دستگاه حرکت ارتفاع
spot elevation U ارتفاع تعیین شده
drawdown U ارتفاع افت اب در چاه
calculated altitude U ارتفاع محاسبه شده
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1Formation Process
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
3biotargeted
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com